از آنجا که در روايات، پنهانزيستي آن امام بزرگوار، رازي از رازهاي خــداوند سبحان دانسته شده و دربــارة چگونگي غيبت، ديدگاههاي متفاوتي ذکر شده،درباره ملاقات با آن حضرت در عصر غيبت، نگاههاي مختلفي ارائه شده است. دانشوران شيعه، عمر آن حضرت را به چهار دورة متفاوت تقسيم كردهاند.
ملاقات با حضرت مهدي (عليه السلام)
از آنجا که در روايات، پنهانزيستي آن امام بزرگوار، رازي از رازهاي خــداوند سبحان دانسته شده و دربــارة چگونگي غيبت، ديدگاههاي متفاوتي ذکر شده، دربارة ملاقات با آن حضرت در عصر غيبت، نگاههاي مختلفي ارائه شده است.
دانشوران شيعه، عمر آن حضرت را به چهار دورة متفاوت تقسيم كردهاند.
1. دوران زندگي با پدر خود؛
2. دوران غيبت صغرا؛
3. دوران غيبت کبرا؛
4. دوران ظهور.
از آنجا که دورة نخست و دوم و نيز دورة چهارم چندان محل مناقشه نيست، در اين مجال، فقط به دورة سوم ميپردازيم.
به دليل وجود روايات و حکايات متعارض، در اين بحث، ديدگاههاي متفاوتي وجود دارد:
1. عدم امکان ملاقات به طور مطلق
اين ديدگاه، به طور اساسي از رواياتي قابل استفاده است که از ناپيدايي آن حضرت در دوران غيبت سخن به ميان آورده است؛ مانند:
ـ «تَري وَ لاتُري؛ ميبيند و ديده نميشود.»[1]
ـ «لايَرَوْنَهُ؛ او را نميبينند.»[2]
ـ «يَرَي النَّاسَ وَ لا يَرَوْنَهُ؛ مردم را ميبيند و مردم او را نميبينند.»[3]
ـ «لايُرَي جِسْمُهُ؛ جسم او ديده نميشود.»
ـ «أَرَي الْخَلْقَ وَ لاتُرَي؛ مردمان را ميبينم و تو ديده نميشوي.»
چنين رواياتي، باعث شده است ابن ابي زينب نعماني ـ در جايگاه نخستين كسي كه به طور شايسته روايات مربوط به حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را گردآوري و بررسي كرده است ـ در فصلي از كتاب خود، به روشني مشاهده حضرت را در عصر غيبت جايز ندانسته و تحقيق در اين زمينه را ممنوع و شيعيان را در نديدن حضرت، معذور بداند. وي به اين نكتة مهم، اينگونه اشاره كرده است:
… براي شيعيان، جستوجوي امام و كشف صاحب غيبت و در پي نام و محلّ سكونت و محل غيبت او بودن يا اشاره به ذكر او كردن، ممنوع است؛ چه رسد بر آنكه بخواهند آشكارا او را ببينند.
با وجود آنكه اين ديدگاه، از روايات پيشين قابل استفاده است، و نيز به رواياتي که امام را بسان خورشيد پس ابر معرفي کرده، نزديکتر است، كسي به روشني قائل به آن نشده و ملاقات را ممتنع ندانسته است؛ به دليل آن که:
1. برخي روايات، امکان ملاقات را منتفي ندانسته، ديدن بدون شناخت را ممکن دانستهاند.
2. شکي نيست در دوران غيبت صغرا که بخشي از دوران غيبت آن حضرت است، برخي شيعيان ـ بهويژه نايبان خاص ـ آن حضرت را ملاقات کردهاند؛ بنابراين شکي نيست که روايتهاي ياد شده، تخصيص خورده و ملاقات با آن حضرت امکان دارد.
دربارة امکان ملاقات، برخي انديشوران شيعه نيز چنين نوشتهاند:
سيّد مرتضي مينويسد:
… همانا ممتنع نيست که امام براي برخي دوستانش آشکار شود؛ از افرادي که از سوي آنها ترسي وجود ندارد.
شيخ طوسي نيز مينويسد:
ما با جزم و يقين نميدانيم که آن محبوب دلها از ديدة همة دوستدارانش نهان و غايب است؛ بلکه امکان دارد براي بيشتر آنان ظاهر شود.
سيّد بن طاووس نيز در اين باره خطاب به فرزند خود نوشته است:
امام، اكنون از جميع شيعيان غايب است؛ ولي ممتنع نيست گروهي از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند.
2. امکان ملاقات بدون شناخت
در اين ديدگاه ـ بر خلاف ديدگاه نخست ـ امکان ملاقات، مورد پذيرش است؛ ولي وقوع ملاقات همراه شناخت آن حضرت را در اين دوران، غير قابل پذيرش و آن را با فلسفة غيبت در تعارض ميداند. در اين ديدگاه، به طور عمده به رواياتي استنــاد ميشود که در آن، سخن از ديدهشدن حضرت به ميان آمده است؛ امّا تصريــح شده کــه در آن ديــدار، هرگز شناختي از حــضرت صورت نميگــيرد؛ بنابراين امکــان ديــدار هست؛ اما چون فــرد، آن حضــرت را نخــواهد شناخت. شيخ صدوق با ذکــر سند از سدير نقــل کرده که امام صادق (عليه السلام) فرمود:
در قائم، سنّتي از يوسف است… چرا اين مردم منکرند که خداي تعالي با حجت خود همان کند که با يوسف کرد؟ بين ايشان گردش کند و در بازارهاي آنها راه رود و بر بساط آنها پا نهد و آنها او را نشناسند، تا آنگاه که خداي تعالي به او اذن دهد که خود را به آنها معرفي كند؛ همانگونه که به يوسف اذن داد….[10]
سخن ديگر در تأييد اين ديدگاه از نايب خاص حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) محمد بن عثمان نقل شده است که ميگويد:
به خدا سوگند! همانا صاحب اين امر، هر سال در موسم حج حاضر ميشود؛ مردم را ميبيند و آنها را ميشناسد و مردم، او را ميبينند؛ ولي نميشناسند.
از اين روايات، استفاده ميشود نه فقط هنگام ملاقات که پس از آن هم، حضرت شناخته نميشود. منطقي است گفته شود کسي که هنگام ديدار، آن حضرت را نشناخته است، دليلي وجود ندارد پس از آن بگويد آن کسي را که ديده، به طور حتم حضرت بوده است. چه بسا از ملازمان آن حضرت يا يکي از اولياي الهي بوده که به دستور آن حضرت، براي رفع مشکل او اقدام كرده است. اين نکته، قابل تأمل است.
حجم روايات اين ديدگاه، بسيار کمتر از دستة نخست است؛ به هر حال ميتوان ديدگاه ياد شده را از آن به دست آورد. جمع بين دو ديدگاه ياد شده به اين صورت است که آن حضرت، از نگاه عموم مردم پنهان است و اگر اراده كند کسي آن حضرت را ببيند، او را نخواهد شناخت.
3. وقوع ملاقات همراه شناخت و عدم پذيرش ادعا
در اين ديدگاه، نه فقط امکان و وقوع ملاقات مورد پذيرش است، بلکه ملاقات همراه با شناخت آن حضرت نيز پذيرفته شده است؛ امّا آنچه مورد انکار اين است اين که ملاقات کننده، حق ندارد مشاهده خود را براي ديگران نقل نمايد؛ به بيان ديگر، ادعاي ملاقات نمايد.
اين ديدگاه، به طور عمده از توقيعي با اين مضمون استفاده شده است. در اين توقيع كه شش روز پيش از مرگ علي بن محمد سمري، واپسين سفير خاص امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) از ناحيه آن حضرت صادر شده،[12] چنين آمده است:
… به زودي از شيعيان من، كساني خواهند آمد كه ادعاي مشاهده بكنند. آگاه باشيد هــر كس پيش از خـروج سفيــاني و صيحــه آسمــاني ادعــاي مشــاهده كند، او دروغگوي افترازننده است.
اينجا مدعي، اعم از اين است كه به ادعاي خويش اطمينان داشته باشد يا به دروغ، ادعايي را مطرح كند يا بپندارد حق است. البته برخي بزرگان، اشكالاتي به توقيع وارد ساخته، نوشتهاند:
اين خبر، ضعيف و غير آن خبر، واحد است كه جز ظني از آن حاصل نشود و مورث جزم و يقين نباشد؛ پس قابليت ندارد كه معارضه كند با وجدان قطعي كه از مجموع آن قصص و حكايات پيدا ميشود. هر چند از هر يك آنها پيدا نشود؛ بلكه از جملهاي از آنها كه دارا بود كرامات و خارق عاداتي را كه ممكن نباشد صدور آنها از غير آن جناب؛ پس چگونه روا است اعراض از آنها به جهت وجود خبر ضعيفي كه ناقل آن (شيخ طوسي) عمل نكرده به آن، در همان كتاب.[14] كه در محل خود به صورت مفصل پاسخ داده شده است.
خلاصه آن كه:
1. توقيع مرسل نيست؛ چرا که شيخ صدوق در کمال الدين آن را با سند ذکر کرده است. افزون بر آن، شيخ طوسي اين حديث را از ابن بابويه نقل ميکند و ميگويد: «اخبرنا جماعة»؛ پس توقيع از يک طريق نيست.
2. توقيع ضعيف نيز نيست؛ چرا که همة راويان آن، ثقه هستند.
3. اينكه گفته شده است: «راوي آن، شيخ طوسي، به توقيع عمل نكرده است»، درست نيست؛ چرا كه آنچه شيخ طوسي نقل كرده است، به دوران غيبت صغرا مربوط ميشود و توقيع، نفي ادعاي ديدن در دوران غيبت كبرا را مورد نظر دارد و مدعي ديدار در اين زمان را بايد تكذيب كرد.
4. اين كه گفتهاند: «از توقيع اعراض شده است» درست نيست؛ زيرا عالمان بزرگوار كه پس از شيخ صدوق، به نقل توقيع پرداختهاند، به آن، باور داشته و در سند و دلالت آن، ترديدي نكردهاند.
ممکن است گفته شود منظور توقيع، مشاهدة همراه با ادعاي سفــارت يـا وکالت از جانب حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و رساندن پيام به آن حضرت و گرفتن پاسخ از ايشان است.
اين احتمال، خلاف ظاهر عبارت حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در توقيع شريف است.
اين جا لازم است به برخي سخنان بزرگان اشاره كنيم كه در آن، ضمن پذيرش امكان ملاقات، گفتهاند در صورت ملاقات، فرد ملاقاتكننده پرده از راز ديدار خود بر نخواهد داشت و اين، همان تكذيب ادعاي ملاقات است:
1. سيّد مرتضي، بدون آنكه قاطعانه ملاقات با حضرت را بپذيرد، عدم امكان ملاقات را غير قطعي دانسته، مينويسد:
ما قطع نداريم دست کسي به امام نميرسد و بشر نميتواند او را ملاقات کند. اين، امري غير معلوم است که راهي بر قطع به آن نيست.
آنگاه مينويسد:
… همانا ممتنع نيست که امام براي برخي دوستانش آشکار شود؛ از افرادي که از سوي آنها ترسي وجود ندارد. پس به درستي که اين، از اموري است که قطع بر امتناع و ارتفاع آن ممکن نيست. و هر يک از شيعيان حال خودش را ميداند و راهي نيست براي آگاهي به حال ديگران.
2. شيخ طوسي نيز آن مضمون را اينگونه بيان كرده است:
ما با جزم و يقين نميدانيم آن حضرت از ديدة همة دوستدارانش نهان و غايب است؛ بلکه امکان دارد براي بيشتر آنان ظاهر شود و هر فرد، فقط از حالات خود خبر دارد.
اين بيان، ديدن آن حضرت را ممکن ميداند؛ امّا دربارة ادعاي وقوع ملاقات، به نظر ميرسد، آن را منتفي ميداند.
3. سيّد بن طاووس نيز خطاب به فرزند خود، در اينباره نوشته است:
اگر امام اكنون از جميع شيعيان غايب است؛ ولي ممتنع نيست گروهي از آنان به ملاقات حضرت مشرف شده، از گفتار و کردار او استفاده کنند و از ديگران بپوشانند….
سخن سيّد بن طاووس مؤيد ديدگاه تکذيب ادعاي مشاهد است؛ چه اين که پوشاندن تشرف هنگامي كه در مقياس کلّي باشد، به معناي ردّ تمام ادعاهايي است که در دست است.
4. محقق اربلي نيز پس از نقل کلامي از مرحوم طبرسي که گفته است: «ما قطع نداريم کسي در دوران غيبت به امام نميرسد»، اظهار شگفتي کرده، نوشته است:
«مرحوم طبرسي چرا چنين گفته است؟ در حالي که بايد قطع به اين داشته باشد؛ چرا که با فاصله اندکي پيش از اين، او توقيع نفي ادعاي ملاقات را ذکر کرده بود».
محقق اربلي آنگاه ديدگاه خود را در توجيه سخن مرحوم طبرسي، اينگونه بيان کرده است:
به طور حتم، او به اين نکته نظر داشته است که افرادي که احياناً به ديدار نايل ميشوند، هرگز آن ديدار را افشا نخواهند کرد و افرادي که به چنين ادعايي دست ميزنند، دروغگويند.
4. وقوع ملاقات و پذيرش ادعا
گروهي از دانشمندان شيعه بر اين باورند كه در غيبت كبرا، ملاقاتهاي فراواني با آن حضرت صورت گرفته است. اين ديدگاه، بين متأخران شهرت بيشتري يافته است. اين گروه بر قبول امكان، وقوع و ادعاي ملاقات با حضرت حجّت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در غيبت كبرا به حکايتهايي که در اينباره در دست است، استناد كردهاند. ايشان بر اين باورند که در كتابهاي بسياري، داستانهاي گوناگوني نقل شده كه سخن از ملاقات با حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) به ميان آورده است و هرگز انبوه اين ادعاها را نميتوان انکار كرد. مهمترين دليل ايشان، اين است که چگونه ممکن است اين همه ادعاي ملاقات دروغ باشد؟
بايد توجه داشت ملاقات حضرت فضيلت بزرگي است؛ امّا آنچه مهمتر است، شناخت و معرفت آن بزرگوار و عمل به دستورهايي است که رضايت خداوند سبحان و آن حضرت را در پي دارد. فراموش نشود کم نبودند افرادي که همواره در زمان پيامبر و امامان (عليهم السلام) با آن بزرگواران ديدار ميکردند؛ اما بهره معرفتي چنداني از آن ملاقاتها نميبردند و گاهي هم مورد خشم و غضب ايشان واقع ميشدند.
[2]. محمد بن يعقوب كليني، الکافي، ج1 ص337، ح6؛ نعماني، الغيبة، ص175 ح14؛ شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص161، ح119؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، باب33، ص346، ح33.
[4]. همان، ص333؛ شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص370.
[5]. سيّد بن طاووس، الاقبال، ص298.
[6]. ر.ك: نعماني، الغيبة، ص160.
[8]. شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص99.
[9]. سيّد بن طاوس، الطرائف، ص185.
[10]. «إِنَّ فِي الْقَائِمِ سُنَّةً مِنْ يُوسُفَ… فما تنکر هذه الامة ان يکون الله عزّ و جلّ يَفْعَلُ بِحُجَّتِهِ مَا فَعَلَ بِيُوسُفَ أَنْ يَكُونَ يَسِيرُ فِي أَسْوَاقِهِمْ وَ يَطَأُ بُسُطَهُمْ وَ هُمْ لَا يَعْرِفُونَهُ حَتَّي يَأْذَنَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَنْ يُعَرِّفَهُمْ نَفْسَهُ كَمَا أَذِنَ لِيُوسُفَ…»، شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج1، ص144، باب 5، ح3.
[11]. شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص362؛ شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج2، ص520.
[12]. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص516، ح44؛ شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص395؛ قطب الدين راوندي، الخرائج و الجرائح، ج2، ص1128؛ طبرسي، الاحتجاج، ج2، ص478؛ علي بن عيسي اربلي، کشف الغمة، ج2، ص538؛ علي بن عبد الکريم نيلي نجفي، منتخب الانوار المضيئة، ص130، و… اين کثرت نقل، خود شاهدي بر اعتماد نقلکنندگان بر مضمون روايت است.
[13]. همان.
[14]. ميرزا حسين طبرسي نوري، نجمالثاقب، ص484.
[16]. همان، ص238.
[17]. شيخ طوسي، کتاب الغيبة، ص99.
نظرات شما عزیزان: